سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره وبلاگ

دشنام یا دعای تو در حق من یکی است ای آفتاب هر چه کنی ذره پروری است ساحل جواب سرزنش موج را نداد گاهی فقط سکوت سزای سبکسری است
پیوندها
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 4
بازدید دیروز: 5
کل بازدیدها: 173314



سبکسری های قلم...
شاید اندکی تامل....
دوشنبه 90 فروردین 15 :: 6:39 عصر ::  نویسنده : الهه       

تو ماشین نشستی و داری به آسمون صاف و آبی نگاه میکنی....لذت میبری از هوای مطبوعی که امروز عصر خدا بهت داده.....آدما رو نگاه میکنی که هرکدومشون واسه خودشون تو یه دنیایی هستن.....یکی داره به پدر پیرش کمک میکنه از خیابون رد شه....یکی داره به همراه همسرش بستنی میخوره یکی با دوستاش در حال قدم زدنه......

به عبارته دیگه همه چی آرومه و تو خوشحالی.......وقتی پشت چراغ قرمز منتظری که حرکت کنی چشمت می افته به یه ماشین که یه پسر کوچولو ناز نازی روی پای مامانش نشسته و داره با یه چیزی که تو دستشه بازی میکنه.....خوب که نگاه می کنی می بینی که یه بسته سیگار دستشه!!!!!!!!دوباره که دقیق تر نگاه میکنی می بینی هیچ کس براش اهمیت نداره که اون بچه داره با چی بازی میکنه!!!!!!!اون موقع چه احساسی بهت دست میده؟

بارها دیدیم که وقتی بچه ای یه چیز تیز مثلا چاقو یا قیچی رو برداشته مادر و پدر فوری به سمتش میرن تا اون رو از بچه بگیرن.......حتی به قیمت گریه بچه چون میدونن که اگه اون رو از بچه نگیرن فردا که بزرگ میشه به مادر و پدرش میگه خب چرا اون قیچی رو از دست من نگرفتین اگه اون موقع گریه میکردم بهتر از این بود که الان ناقص باشم!!!!!

حالا فکر میکنیم سیگار به اندازه اون وسیله تیز خطرناک نیست؟؟؟؟خب اگه بچه با اون بسته بزرگ بشه و هر روز جلوی چشمش پدر مادر یا یکی از اعضای خانوادش ازش استفاده کنن که قبحش میریزه!!!!!تازه جدا از این که واسه سلامتیش خطر داره.......

بیایم یه ذره بیشتر حواسمون به کارهایی که داریم جلوی بچه ها انجام میدیم باشه.....آخه بچه ها تا وقتی کوچیکن دقیقا مثل یه ضبط صوت عمل میکنن و کارهای بزرگترها رو عینا انجام میدن بعد هم اگه بهشون بگی نکن این کارها رو بهت میگن شما کردین ما هم یاد گرفتیم!!!!!خب اون موقع چی داری که جوابش رو بدی؟؟؟؟؟

****

عید امسال هم با همه خوبی ها و بدی هاش گذشت......امیدوارم که بهتون خوش گذشته باشه.......حالا دیگه از این عید تا یه مدت گفتن سلام عیدتون مبارک هر روزتان نوروز نوروزتان پیروز(فامیل دور در کلاه قرمزی) و گفتن نـــــــــــــــــقــــــــــــــی ناهار نخوردم(بابا پنج علی در پایتخت) یا گفتن حساس نشو(ارسطو در پایتخت)به یادگار می مونه و بعداز اون دوباره این عید هم میره تو آرشیو خاطراتمون تا ببینیم آیا سال دیگه ای هست که دوباره به خاطراتمون اضافه بشه یا نه.......امیدووارم که سال 90 براتون سال خوب و پر برکتی باشه

پ.ن1:سلام

پ.ن2: مرچحله دوم آزمونی که قبول شدم نزدیکه لطفا بازم واسم دعا کنید که سخت محتاجم..............

پ.ن3:دلم واسه وبلاگم تنگ شده بود از پارسال به روزش نکردم:)

پ.ن4:در پناه حق...........

 




موضوع مطلب :


چهارشنبه 90 فروردین 3 :: 1:23 صبح ::  نویسنده : الهه       

تا حالا شده که یه جایی خیلی وقت باشه بری بعد هرکار کنی هم نتونی بری اونجا؟؟؟؟؟

وقتی بهش فکر میکنم یه غم بزرگ میشینه رو دلم......یعنی ممکنه که امام رضا نذاره کسی بره پیشش مهمونی؟؟؟؟؟الان خیلی وقته که می خوام برم حرم اما هر دفعه یه کاری پیش میاد که نمیشه برم.......لحظه سال تحویل رو خییییییییلی دوست داشتم حرم باشم اما هر چی خودم رو به زمین و آسمون کوبیدم که بابا پاشید بریم حرم کسی به حرفم گوش نکرد همه قریب به اتفاق بر این عقیده بودن که الان زائرینی که از راه دور اومدن بسیار واجب تر از ما هستن اونا از راه دور اومدن پس باید اجازه بدیم که قشنگ زیارتشون رو بکنن در ثانی تا از این قسمت شهر بخوایم بریم اون ور شهر تو این شلوغی ها شونصد ساعت طول میکشه که تا موقعی که ما برسیم حرم سال تحویل شده پس نمیریم

خب من که دیگه کاری از دستم برنمیومد گفتم اکشال نداره پس روز دوم عید بریم و همه قبول کردن قرار شد به محض این که ناهار خوردیم راه بیفتیم........اما از بد حادثه عمه گرام قبل از ظهر تماس گرفت که ما قراره عصر بیایم خونتون

اون لحظه همه ما این جوری بودیم:

والبته بعدش من این جوری:گریه‌آور

همینه میگن آدم نباید خیلی واسه خودش جلو جلو پیش بینی کنه!!!!!!!هرچند که مهمون حبیب خداست ولی وقتی دل آدم تنگ بشه دیگه این چیزا حالیش نیست

ایشالا اگه عمه و خاله و دایی اجازه بدن فردا صبح قراره که مشرف بشم حرم.......به یاد همه هستم......

 

تا حالا کلکسیون چیزی رو جمع کردی؟؟؟؟؟؟خیلی ها چیزهای مختلفی جمع میکنن از تمبر بگیر تا .........................

یکی از دوستام یه زمانی پاک کن جمع میکرد........یکی دیگه هم کارت ویزیت و کارتهای تبلیغاتی رو جمع میکرد.......امروز توی تلویزیون هم دیدم که یه آقای محترمی سماور جمع میکردن!!!!!!انواع و اقسام سماور ها رو از 15 سال پیش جمع می کرده تا الان که یکی از اتاق هاش پر سماور بود......هرچند که با جمع کردن سماور و کارت ویزیت و البته انواع و اقسام حشرات خشک شده موافق نیستم ولی بعضی وقتها جمع کردن یه چیزایی واقعا لذت داره مثلا خود شخص اینجانب از جمع کردن پلاستیک لذت میبرم!!!!!!!البته نه هر نوع پلاستیکی از این نوع پلاستیک ها که روش عکسای خوگشل داره!!!!!!!!!!!!!!!آخه  من خیلی دختر خوبیم کم خرجم سعی میکنم خیلی به علایق پر خرجم توجه نکنم مثلا جکع کردن انواع و اقسام طلا        (البته این یکی کاملا شوخی بود)

شما هم دوست دارین کلکسیون داشته باشین آیا؟اگه دارین چی جمع میکنین؟اگه ندارین بگین چی دوست دارین جمع کنین و چرا تا حالا جمع نکردین؟؟؟؟؟؟؟؟؟

در پناه حق...........




موضوع مطلب :