سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره وبلاگ

دشنام یا دعای تو در حق من یکی است ای آفتاب هر چه کنی ذره پروری است ساحل جواب سرزنش موج را نداد گاهی فقط سکوت سزای سبکسری است
پیوندها
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 11
بازدید دیروز: 16
کل بازدیدها: 173380



سبکسری های قلم...
شاید اندکی تامل....
دوشنبه 92 اردیبهشت 30 :: 12:2 عصر ::  نویسنده : الهه       

 

وقتی احساس میکنی دنیا اون قدر کوچیک شده که دیگه واست جا نیست

وقتی حس میکنی که دنیا اون قدر تنگ شده که نمیتونی توش بمونی....

وقتی فکر میکنی باید برسی به خدا....

وقتی....

وقتی...

وقتی....

وقتی....

خودت رو به زمین و آسمون میزنی تا یه راه پیدا کنی واسه رسیدن به آسمون....

دلت میخواد برسی تا اون بالا بالا ها...

دلت میخواد دو تا بال داشته باشی که پرواز کنی....

پرواز کنی تا اوج....

تا خـــــــــــــــدا....

اما......اما برای رسیدن به خدا اشتن دو تا بال کافی نیست...!

برای رفتن به آسمونا بال به درد تو نمیخوره.....

تو باید با دلت برسی تا خــــــــــــدا

دل داشتن کار هر کسی نیست....

شاید اگه بال داشتی می تونستی پرواز کنی مثل فرشته ها.....!

ولی به قول شاعر فرشته عشق نداند که چیست....!

اگه هممون بال داشتیم که پرواز کردن کاری نداشت....!

گاهی خوشحالم از این که همه انسانها بال ندارن.....اگه هممون بال داشتیم و میتونستیم بریم تو آسمونا آسمون رو هم مثه زمین می کردیم....

پر تهمت و غیبت....دروغ و کلاه برداری......خیانت و گنــــــــــــــــــــــــــــــاه.....

برای همین خدا برای رسیدن به خودش بهت بال نداده دل داده.....

حالا دیگه دست من و تو که بتونیم با دلمون برسیم تا خــــــــــــــــــدا.....

آدم همون اول بالهاش رو تو بهشت جا گذاشت تا یه مسئولیت سخت رو شونه من و تو بذاره....

مسئولیتی که هیچ کس قبولش نکرد......

آسمان بار امانت نتوانست کشید//قرعه فال به نام من دیوانه زدند

راستی تو تا حالا به این فکر کردی که اون بالا تو آسمونا یک جفت بال انتظارت رو میکشه؟......فقط کافیه برسی......تا خــــــــــــــــــــدا....




موضوع مطلب :